به گزارش مشرق، سید محمدعماد اعرابی طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت: محمدجواد ظریف وزیر خارجه دولتهای یازدهم و دوازدهم در آخرین گزارش خود از اجرای برنامه جامع اقدام مشترک(برجام) که تیرماه ۱۴۰۰ به مجلس شورای اسلامی ارائه داد، دست کم دو اعتراف تلخ درباره سیاست خارجی دولت تدبیر و امید داشت؛ «در مورد ضرورت کار متوازن با شرق و غرب به اجماع ملی نرسیدیم» و دیگری «دوستان دوران سختی را در سراب طمع سرازیر شدن شرکتهای غربی از خود رنجاندیم» دو رویکرد غلطی که بنا بر نظر آقای ظریف چنانکه از آن اجتناب میشد «هم دوستانمان سرخورده نمیشدند و در دوران سختی رهایمان نمیکردند و هم ترامپ برای فشار حداکثری با مانع مواجه میشد.» اینکه آیا وزیر خارجه وقت پس از ۸ سال در پایان دولت تدبیر به این تجربه دست یافته و یا اینکه در تمام سالهای وزارت علیرغم چنین دیدگاهی توانایی اقناع سایر دولتمردان برای تحکیم روابط با دوستان و اتخاذ رویکرد متوازن با شرق و غرب را نداشته، در نهایت چندان فرقی نمیکند.
در تقویم ۸ ساله سیاست خارجی دولت تدبیر تنها یک سفر به عراق توسط رئیسجمهور ثبت شد، رئیسجمهور یک بار به عمان رفت، آقای روحانی هیچ سفری به کشورهای حاشیه خلیجفارس نداشت. او هیچ سفر دوجانبهای به تاجیکستان و قرقیزستان و پاکستان نداشت. رؤسای جمهور ترکمنستان و قزاقستان تنها یک بار در دولت اول آقای روحانی به ایران آمدند و طی سالهای پس از آن دیگر به ایران دعوت نشدند اتفاقی که برای رؤسایجمهور ونزوئلا و نیکاراگوئه هم رخ داد.
سفر رئیسجمهور چین و هیئت عالیرتبه همراهش به تهران با برخورد سرد دولتمردان تدبیر به یک ناامیدی محض تبدیل شد و در مجموع کار به جایی رسید که حتی حامیان آقای روحانی هم زبان به انتقاد گشودند: «ما تعارف نداریم در دولت روحانی، بدترین سطح روابط را با کشورهای منطقه و همسایه داشتیم که در دولت احمدینژاد نداشتیم. این یک واقعیت است.»
غفلت از دوستان، همسایگان و کشورهای منطقه در حالی بود که در تحولات روز جهان، آسیای میانه نقشی کلیدی در نظم جهانی آینده پیدا کرده بود. منطقهای که ایالات متحده سعی میکرد با تثبیت جایگاه خود در آن بخشی از سیاست خارجیاش در مهار چین، روسیه و ایران را دنبال کند. درست در همان سالهایی که دولتمردان تدبیر و امید نسبت به حضور مؤثر در آسیای میانه بیتفاوت بودند، وزیر خارجه آمریکا از فرسنگها آن طرفتر عازم تاشکند شد تا وزرای خارجه قزاقستان، ازبکستان، تاجیکستان، ترکمنستان و قرقیزستان را سر یک میز بنشاند و پنجمین نشست مذاکرات C۵+۱ را برای پیشبرد برنامه راهبردی ۶ ساله آمریکا(۲۰۱۹-۲۰۲۵) تشکیل دهد.
همان سالها کارشناس «مرکز تحلیل سیاست اروپا» طی گزارشی؛ متحدان اروپایی آمریکا را سرزنش کرد که چرا «در آستانه برقراری نظمی جدید در آسیای میانه؛ کشورهای غربی سرگرم مناطق دیگری هستند!» درک اهمیت این حوزه نیازی به تحلیلهای پیچیده آیندهنگرانه نداشت. روسیه با نزدیکی ناتو به مرزهای غربیاش احساس خطر میکرد و چین نیز با استقرار پایگاههای نظامی مهم آمریکا در مرزهای شرقیاش در ژاپن و کره جنوبی و حضور نیروی دریایی آمریکا در آبهای دریای چین احساسی مشابه داشت؛ در چنین شرایطی توجهها به قلب آسیا معطوف میشد.
منطقهای که ایران نیز میتوانست با بهرهگیری از گستره حوزه تمدنی خود و ارتباطات وثیق فرهنگی با مردمانش همپای دیگر دوستان و متحدانش به نقشآفرینی در آن بپردازد؛ اما ترجیح داده بود به جای کنشگری، بیشتر نظارهگر باشد. چنین انفعالی در آمریکای لاتین هم رخ داد. در حالی که تا پیش از دولت تدبیر دولتهای ونزوئلا، نیکاراگوئه و بولیوی ارتباطات مناسبی با ایران برقرار کرده بودند اما این روابط ناگهان در دولتهای یازدهم و دوازدهم تنزل یافت.
این اتفاق در شرایطی رخ میداد که پس از سالها وقفه در همکاری ایران و ونزوئلا در دولتهای یازدهم و دوازدهم، فروش نفت به ونزوئلا و ارائه خدمات پالایشگاهی به این کشور در خرداد ۱۳۹۹ نشان داد چنین ارتباطی از ظرفیت قابل توجهی برای افزایش تابآوری ایران در مقابل تحریمها برخوردار است.
در این زمینه عملکرد ۸ ماهه دولت سیزدهم نسبت به عملکرد ۸ ساله دولتهای یازدهم و دوازدهم را اگر نگوییم ستودنی دست کم قابل قبول بوده است. در این چند ماه آقای رئیسی به روسیه، قطر و عمان سفر کرد؛ روسای جمهور ونزوئلا، ترکمنستان و قزاقستان را پس از حدود ۶ سال و رئیسجمهور تاجیکستان را پس از ۹ سال در ایران پذیرا شد و با حضور هیئتهای عالیرتبه کشورهایی دیگر مانند پاکستان و ارمنستان در تهران نشان داد آن طور که وعده داده بود گسترش روابط با دوستان و همسایگان یکی از اولویتهای اصلی سیاست خارجی دولت سیزدهم است.
در نتیجه این تعاملات ایران توانست گازرسانی پایدار به مناطق شمال کشور را از طریق سوآپ گاز ترکمنستان به آذربایجان انجام دهد. همچنین ایران توانست به احیای نقش خود در حملونقل بینالمللی بپردازد و راهگذرهای راهبردی خود را عملیاتی کند. ۲۸ خرداد ۱۴۰۱ همزمان با حضور رئیسجمهور قزاقستان در تهران، نخستین قطار راهگذر جدید ریلی KITI نیز وارد ایستگاه راهآهن تهران شد. راهگذری که از قزاقستان آغاز میشد و با عبور از ترکمنستان و ایران در ترکیه آسیای میانه را به اروپا متصل میکرد. کمی پیش از این نیز راهگذر شمال- جنوب برای اتصال اروپا به شبه قاره هند به صورت آزمایشی مورد بهرهبرداری قرار گرفت.
اولین مسافر این مسیر، محمولهای ۴۱ تنی بود که از مبدأ سنپترزبورگ راه افتاد و با انتقال به بندر آستراخان و سپس گذر از بندرانزلی و بندر عباس در مقصد به بندر ناواشیوای هند میرسید. راهگذری که اگرچه در شهریور ۱۳۷۹ قرارداد آن به امضای وزرای حملونقل ایران، هند و روسیه رسید اما پس از نزدیک به ۲۲ سال وقفه نهایتا در دولت سیزدهم عملیاتی شد.
بر این اساس شاهراهی بیرقیب با محوریت ایران ایجاد شد که مدت زمان انتقال کالا را نسبت به مسیر جایگزین آن در کانال سوئز تقریبا نصف میکرد و از ۴۰ تا ۶۰ روز به ۲۵ تا ۳۰ روز میرساند. همچنین حملونقل در این راهگذر به ازای هر ۱۵ تن حدود ۲۵۰۰ دلار نسبت به مسیر عبوری از کانال سوئز صرفه اقتصادی داشت. علاوه بر اینها دوشنبه ۳۰ خرداد ۱۴۰۱ اولین قطار باری بینالمللی از یینچوان در شمال غرب چین به مقصد ایران حرکت کرد تا با عبور از قزاقستان و دریای خزر، محموله ۱۴۰۰ تنی خود را به بندر انزلی برساند.
این مسیر هزینه و زمان انتقال بار از چین به غرب آسیا را به میزان چشمگیری در مقایسه با مسیرهای گذشته کاهش میداد. تعامل با دوستان، همسایگان و کشورهای منطقه در دولت سیزدهم علاوهبر احیای نقش ایران در حملونقل بینالمللی، درهمتنیدگی اقتصادی ایران با این کشورها را نیز افزایش داد و همچنین به امضای دهها سند همکاری منجر شد. طبق آمار گمرک جمهوری اسلامی ایران از عملکرد ۸ ماهه دولت سیزدهم در این مدت حجم صادرات غیرنفتی ایران به ۱۵ کشور همسایه حدود ۵۹ میلیون تن به ارزش ۲۱ میلیارد و ۷۵۳ میلیون دلار بوده است. رقمی که در مقایسه با دوره مشابه در دولت قبل(شهریور ۱۳۹۹ تا اردیبهشت ۱۴۰۰) شامل ۳۳ میلیون تن به ارزش ۱۱ میلیارد و ۱۳۹ میلیون دلار، افزایش حدود ۷۸ درصدی در وزن و حدود ۹۵ درصدی در ارزش صادرات غیرنفتی ایران را تنها طی ۸ ماه ابتدایی دولت سیزدهم نشان میدهد.
این آمار زمانی اهمیت خود را بیشتر نشان میدهد که بدانیم تعاملات اقتصادی ایران با دوستان، همسایگان و کشورهای منطقه کمترین تأثیرپذیری از تحریم را در مقایسه با کشورهای غربی و متحدانشان دارد. سال ۱۳۹۷ با خروج آمریکا از برجام و اعمال فشار حداکثری تحریمها صادرات ایران به آلمان از ۳۵۹ میلیون دلار در سال ۱۳۹۶ با افت ۱۵۸ میلیون دلاری به ۲۰۹ میلیون دلار در سال ۱۳۹۸ رسید. صادرات به ایتالیا از ۴۲۲ میلیون دلار به ۲۱۶ میلیون دلار رسید و نصف شد، صادرات به ژاپن تحت تأثیر تحریم ۹۵ درصد کاهش داشت؛ اما صادرات ایران به ۱۵ کشور همسایه نه تنها از تحریمها تأثیر نپذیرفت بلکه افزایش یافت و از ۲۳ میلیارد و ۳۰۰ میلیون دلار در سال ۱۳۹۶ به ۲۴ میلیارد و ۳۰۰ میلیون دلار در سال ۱۳۹۸ رسید.
اینها قسمتی از تلاش ۸ ماهه دولت سیزدهم برای جبران عقبماندگی ۸ ساله ایران در زمینههای اقتصادی منطقه است. دولت سیزدهم در این ۸ ماه معجزه نکرد اما با شکستن نگاه انحصاری به غرب و چرخاندن نگاهش از غرب به شرق ظرفیت عظیمی را برای ثبات اقتصادی ایران در آینده، مصون از دشمنیها و کارشکنیهای غرب شناسایی کرد. سیاستی که در صورت ثبات اجرای آن و الزام دولتهای آینده به استمرار آن از رهگذر اجماع ملی و تدوین اسناد بالادستی با ضمانت اجرایی، دست کمی از معجزه برای نسلهای آینده ایران نخواهد داشت. ما نیازمند ارتباط با دنیای پیرامونمان هستیم؛ دنیایی که در ۸ سال زمامداری دولتمردان یازدهم و دوازدهم فراموش شده بود چون نقشه سیاست خارجی در دولت تدبیر بهجای ۱۹۴ کشور تنها شامل ۴ کشور و تعدادی از متحدانشان میشد.